زندگی نامه امام رضا ع در قاب یک تصویر
«السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا ع»
«السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا ع»
«فرماش مقام معظم رهبری درباره ی حجاب»
حجاب تکریم آن کسی است که در حجاب است. حجاب زن، تکریم زن است. در بیشتر کشورها، حالا که من بیشتر میگویم، چون همه را اطلاع ندارم،در گذشته، در قدیم، در همین اروپا تا دویست سال پیش، زنهای عیان و اشراف، حجابی روی صورتشان می انداختند، در بعضی از فیلمهای قدیمی شاید دیده باشید. یک حجاب می انداختند که چشمها به روی آنها نیفتد.(نگاه کسی به آنها نیفتد) این تکریم است. در ایران باستانی زنهای عیان و اشراف و رؤسا همه باحجاب بودند، زنهای افراد پایین و طبقات پست، نه، بی حجاب هم می آمدند؛ مانعی هم نبود. اسلام آمد این تبعیض را کنار گذاشت، گفت نخیر،(این جور نباید باشد) زن باید باحجاب باشد؛ یعنی این تکریم مال همه زنان است.این نظر اسلام است.
حالاآن وقت آنها طلبکار شده اند و ما بدهکار شده ایم! آنها بدهکارند؛ آنها باید بگویند چرا زن را مثل یک کالا وسیله ی شهوترانی قرار داده اند؟!
یک آماری را داده اند که یک سوم زنهای دنیا از دست مردها کتک می خورند! به نظر من اشک انسان در می آید؛ این گریه آور است. واین بیشتر در کشورهای صنعتی و فرنگی است؛ و ناشی از همان خشونتهای جنسی و مطالبات خشن جنسی است که مرد از زن دارد.
این هوچیگریهای آنها در مورد زن است؛ آن وقت راجع به زن بحث می کنند: که شما حجاب را اجباری کرده اید. خود آنها بی حجابی را اجباری میکنند، دختر دانشجورا تو دانشگاه راه نمی دهند، به خاطر اینکه روسری دارد، آن وقت به ما می گویند : چرا شما حجاب را اجباری کردید! این در جهت کرامت زن است؟ (درصورتی که) این در جهت پرده دری و بی احترامی به زن است. واز این قبیل مواردی است که اینها هوچیگری غرب است.(1)
__________________________________________________________________________________
1- بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار دانشجویان دانشگاه های استان یزد 13/10/1386
مشکی ؛ رنگی در کنار ماه
رنگ مشکی در قرآن
قرآن در هفت مورد به طور صریح و در دو مورد به طور غیر صحیح به واژه ی «سود» و مشتقات آن اشاره دارد..
برخی از آیات را مرور می کنیم:
- «آیا ندیده ای که خدا از آسمان، آبی فرود آورد و به [وسیله ی] آن میوه هایی که رنگ های آن ها گوناگون است بیرون آوردیم؟و از برخی کوه ها، راه ها و [رگه ها]ی سپید و گاگون به رنگ های مختلف و سیاه پر رنگ [آفریدیم].»1
-« هرگاه یکی از آنان را به دختر مژده آورند، چهره اش سیاه می گردد، در حالی که خشم خود را فرو می خورد».2
-« [در آن] روزی که چهره هایی سپید و چهره هایی سیاه گردد. اما سیاه رویان [به آنان گویند:] آیا بعد از ایمانتان کفر ورزیدی؟ پس به سزای آنکه کفر می ورزیدید[این] عذاب را بچشید».3
-« و روز قیامت کسانی را که بر خدا دروغ بسته اند رو سیاه می بینی، آیا جای سرکشان در جهنم نیست؟».4
در دو آیه ی بالا،اشاره به رنگ چهره ی اهل دوزخ در جهان آخرت است و تفاوتش با آیات قبلی در این است که رخساره و اندام جهنمیان واقعا سیاه است نه آنکه سیاهی عارض آن ها شده باشد. در آیات فوق اشاره می شود که چگونه کفر و تفرقه و نفاق و بازگشت به جاهلیت، موجب روسیاهی است و چگونه اسلام، ایمان، اتحاد و صمیمیت موجب روسفیدی است.در روز رستاخیز چهره هایی نورانی و چهره هایی تاریک و سیاه خواهد بود. به آن ها که چهره های سیاه و تاریک دارند، گفته می شود : چرا بعد از ایمان، راه کفر را پیمودید و چرا بعد از اتحاد در پرتو اسلام، راه نفاق و جاهلیت را پیش گرفتید؟ در مقابل آن ها مومنان متحد، غرق در دریای رحمت الهی خواهند بود و جاودانه در آن زندگی آرام بخش به سر می برند.
می دانیم که حالت و کیفیت زندگی انسان و پاداش و کیفرهای او در جهان دیگر تجسمی از اعمال و روحیات و افکار او در این جهان است. به تعبیر دیگر: هرکاری که از انسان در این جهان سر می زند آثار وسیع و گسترده ای در روح انسان باقی می گذارد که در این دنیا ممکن است به آسانی درک نشود، ولی در رستاخیز، پس از دگرگونی ها و تکامل هایی که در آن رخ می دهد. با واقعیت حقیقی خود جلوه می کند و چون در آنجا حاکمیت و تجلی روح بیش تر است آثار آن حتی در جسم منعکس خواهد شد.
همان طور که ایمان و اتحاد در این جهان مایه ی روسفیدی است، به عکس، ملت پراکنده و بی ایمان مردمی روسیاهند، در جهان دیگر این روسیاهی و روسفیدی «مجازی» دنیا، شکل «حقیقی» به خود می گیرد و صاحبان آنها با چهره های سفید و درخشان و یا سیاه و تاریک محشور می گردند.5
کاربرد های رنگ مشکی:
با توجه به آیات فوق درباره رنگ سیاه، حالت حزن در انسان ایجاد می کند و با شادی و انبساط خاطر تناسبی ندارد. از همین رو در عزاداری ها از این رنگ استفاده می کنند.
از آن جایی که رنگ سیاه ممکن است باعث تهوع شود، از به کارگیری آن در هواپیما و کشتی خودداری می کنند.6
می گویند نخستین بار «ابومسلم خراسانی» به این مساله پی برد که جلوه و ابهت رنگ سیاه بیشتر از سایر رنگ هاست. وی هر روز از لشکرش که لباس و پرچمی به یکی از رنگ ها چون سبز و زرد داشتند، سان می دید و سرانجام رنگ سیاه را برای ایجاد اضطراب در دشمن برگزید7 و از آن به بعد به «سپاه سیاه جامگان» معروف شدند.
براساس گزارشی وقتی صندوق هایی را که به رنگ های روشن، سبز،تیره از جمله سیاه بود،بین کارگران تقسیم کردند،حاملان صندوق های تیره و سیاه از دردکمر و کلیه شکایت داشتند8 و این حاکی از اثر مخرب روحی این رنگ است که در هر جایی نباید از آن بهره برد و در صورتی که تعادل روحی انسان برقرار نباشد،ممکن است رنگ سیاه از جمله زمینه های خودکشی را در فرد ایجاد کند.
باتوجه به آنچه از دیدگاه های مختلف مطرح شد؛ در این مقوله استفاده از رنگ سیاه در فضاهای آموزشی مخصوصا روپوش و مقنعه ی دانش آموزان مدارس توصیه نمی شود؛ حال آنکه اکثرا از رنگ سیاه استفاده می کنند. حتی در سخنان پیشوایان دین و معصوم هم کراهت رنگ سیاه به چشم می خورد؛ «امام صادق ع از پیامبر خدا ص نقل می کند که فرمود: لباس سیاه مکروه است مگر در سه مورد: عمامه، چکمه و عبا».9
مرز مشکی
با توجه به کلام مغصوم در پاسخ کسانی که رنگ حجاب برتر زنان در اسلام را مطرح می نمایند و به سخره می گیرند؛عبا( و یا مصداق آن: چادر) به عنوان لباس رو و لباس بیرونی، از دایره ی کراهت خارج است؛ زیرا رنگ سیاه علاوه بر آثار و مفاهیمی که ذکر شد نشانه ی ایجاد مرز و حریم نیز می باشد ” ماکس لوشر” معتقد است:« در روانشناسی رنگ ها می خوانیم که رنگ سیاه نمایان گر مرز مطلق است». 10 لذا کسی که رنگ سیاه می پوشد، می خواهد نشان دهد که مرزی ایجاد مرده است. اما اینکه این مرز برای چیست، در موقعیت های مختلف ممکن است متفاوت باشد.
چادر مشکی
گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا می پوشند، برای آنکه نشان دهند بین آن ها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی آن ها را از هم جدا کرده است و یا برای آنکه نشان دهند که در حریم خانه و خانواده ی آن ها حادثه ای رخ داده است که انجام برخی از کارها ی معمولی که سایر خانواده ها انجام می دهند، برای آنان میسر نیست.
گاهی هم سیاه می پوشند، نه برای عزا و ماتم بلکه برای مشخص کردن مرز ها و حریم های اجتماعی. حجاب یک خانم مسلمان با چادر مشکی می تواند از این دست باشد. وقتی که خانمی چادر مشکی به سر می کند و با وقار و متانت تمام، قدم به عرصه ی اجتماع می گذارد، با این نحوه ی پوشش می خواهد نشان دهد که هر کسی حق ندارد به این حریم پاک، مقدس و خصوصی وارد شود. این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است، نه جای هرزگی، آلودگی و هوس بازی؛ در وافع او با حجاب مشکی وچادر مشکی، بین خود و مردان نامحرم، مرزی عاقلانه ایجاد می کند.او با این سیاهی ظاهری اما ریشه دار در درون خود می خواهد نگاه تیز و برنده ی هرزگی و ابتذال را بشکند و نگذارد در حریم عفاف، پاکی و نجابت او نامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد. لذا چادر مشکی به منزله ی حرمت و احترام است. مرز ادب، کرامت، حیا و عفت است. مرز آداب است و نشان می دهد که در این محدوده باید حریم را نگه داشت و به صاحب حرم با دیده ی احترام و ادب نگریست.
از نظر روانی نیز وقتی انسان پارچه ی سیاهی را می بندد، دیگر چندان رغبتی به نگاه کردن پیدا نمی کند و خود به خود نظر را بر می گرداند. نگاه به رنگ های روشن چشم را باز و رغبت مشاهده و تمرکز بر دیدن را دو چندان می کند، به عبارت دیگر از دیدگاه روان شناسی رنگ ها، نگاه به رنگ های تیره، به ویژه رنگ مشکی که بی رنگ مطلق است، تقریبا تمام رغبت ها را از بین می برد.
« رنگ مشکی به معنای «نه» بوده و نقطه ی مقابل «بله» یعنی سفید است.» 11 با این نگاه باید گفت: خانمی که در مقابل نامحرم مشکی را انتخاب می کند، در واقع می خواهد به او نه بگوید و آن کسی که در مقابل دیدگان نامحرمان رنگ جذاب می پوشد، در واقع خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاه های هرزه و آلوده قرار می دهد و وسیله ی آلودگی و انحراف خود و جامعه را فراهم می کند.
در روان شناسی رنگ ها می خوانیم که سفید به صفحه ی خالی می ماند که داستان را باید روی آن نوشت، ولی سیاه، نقطه ی پایانی است که در فراسوی آن هیچ چیز وجود ندارد.12 بنابراین زنی که در برابر نامحرم لباس سفید و رنگارنگ می پوشد، از ایمنی کمتری برخوردار است، ولی زنی که چادر مشکی می پوشد، حداکثر ایمنی را برای خود ایجاد کرده است و نشان می دهد که اینجا نقطه ی پایان نگاه های نامحرمان است و در فراسوی این حجاب، جایی برای نفوذ نگاه ها و نیت های ناپاک نیست.
نوشته ی اکرم السادات هاشمی نژاد، کارشناس ارشد علوم قرآنی
پی نوشت:
1.فاطر: 27.
2.نحل: 58
3.آل عمران: 106.
4.زمر60.
5.ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج2، ص46.
6.سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج3، ص279.
7.همان، ج5، ص281.
8.همان، ج5، ص195.
9.محمد بن علی صدوق، الخصال، ج1، ص148؛ علل الشرائع، ج2، ص347، موضوع56؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص251.
10.ماکس لوشر، روانشناسی رنگ ها، مترجم ویدا ابی زاده، ص 97.
11. همان.
12.همان.
منبع:
برگرفته از «مجله ی خانه خوبان» شماره 30
انتشار با ذکر منبع بلا مانع است
❤️فواید مشکی بودن رنگ چادر❤️
نوشته : اکرم السادت هاشمی کارشناس علوم قرآنی
امام صادق ع از پیامبر خدا ص نقل می کند:« لباس سیاه مکروه است مگر در سه مورد: عمامه، چکمه و عبا».1
با توجه به کلام معصوم پاسخ کسانی که رنگ حجاب برتر زنان در اسلام را مطرح می نمایند و به سخره می گیرند؛عبا( و یا مصداق آن: چادر) به عنوان لباس رو و لباس بیرونی، از دایره ی کراهت خارج است؛ زیرا رنگ سیاه نشانه ی ایجاد مرز و حریم نیز می باشد « ماکس لوشر» معتقد است:« در روانشناسی رنگ ها می خوانیم که رنگ سیاه نمایان گر مرز مطلق است».2 لذا کسی که رنگ سیاه می پوشد، می خواهد نشان دهد که مرزی ایجاد مرده است. اما اینکه این مرز برای چیست، در موقعیت های مختلف ممکن است متفاوت باشد.
1 چادر مشکی مرز ها و حریم های اجتماعی را مشخص می کند:
گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا می پوشند، برای آنکه نشان دهند بین آن ها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی آن ها را از هم جدا کرده است و یا برای آنکه نشان دهند که در حریم خانه و خانواده ی آن ها حادثه ای رخ داده است که انجام برخی از کارها ی معمولی که سایر خانواده ها انجام می دهند، برای آنان میسر نیست.
گاهی هم سیاه می پوشند، نه برای عزا و ماتم بلکه برای مشخص کردن مرز ها و حریم های اجتماعی. حجاب یک خانم مسلمان با چادر مشکی می تواند از این دست باشد. وقتی که خانمی چادر مشکی به سر می کند و با وقار و متانت تمام، قدم به عرصه ی اجتماع می گذارد، با این نحوه ی پوشش می خواهد نشان دهد که هر کسی حق ندارد به این حریم پاک، مقدس و خصوصی وارد شود. این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است، نه جای هرزگی، آلودگی و هوس بازی؛ در وافع او با حجاب مشکی وچادر مشکی، بین خود و مردان نامحرم، مرزی عاقلانه ایجاد می کند.او با این سیاهی ظاهری اما ریشه دار در درون خود می خواهد نگاه تیز و برنده ی هرزگی و ابتذال را بشکند و نگذارد در حریم عفاف، پاکی و نجابت او نامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد. لذا چادر مشکی به منزله ی حرمت و احترام است. مرز ادب، کرامت، حیا و عفت است. مرز آداب است و نشان می دهد که در این محدوده باید حریم را نگه داشت و به صاحب حرم با دیده ی احترام و ادب نگریست.
2 چادر مشکی تمام رغبت های نامحرمان را از بین می برد:
از نظر روانی نیز وقتی انسان پارچه ی سیاهی را می بندد، دیگر چندان رغبتی به نگاه کردن پیدا نمی کند و خود به خود نظر را بر می گرداند. نگاه به رنگ های روشن چشم را باز و رغبت مشاهده و تمرکز بر دیدن را دو چندان می کند، به عبارت دیگر از دیدگاه روان شناسی رنگ ها، نگاه به رنگ های تیره، به ویژه رنگ مشکی که بی رنگ مطلق است، تقریبا تمام رغبت ها را از بین می برد.
3 چادر مشکی یه منزله ی نه گفتن به نامحرمان است:
« رنگ مشکی به معنای “نه” بوده و نقطه ی مقابل «بله» یعنی سفید است.» 3 با این نگاه باید گفت: خانمی که در مقابل نامحرم مشکی را انتخاب می کند، در واقع می خواهد به او نه بگوید و آن کسی که در مقابل دیدگان نامحرمان رنگ جذاب می پوشد، در واقع خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاه های هرزه و آلوده قرار می دهد و وسیله ی آلودگی و انحراف خود و جامعه را فراهم می کند.
4 چادر مشکی ، امنیت می آورد:
در روان شناسی رنگ ها می خوانیم که سفید به صفحه ی خالی می ماند که داستان را باید روی آن نوشت، ولی سیاه، نقطه ی پایانی است که در فراسوی آن هیچ چیز وجود ندارد.4 بنابراین زنی که در برابر نامحرم لباس سفید و رنگارنگ می پوشد، از ایمنی کمتری برخوردار است، ولی زنی که چادر مشکی می پوشد، حداکثر ایمنی را برای خود ایجاد کرده است و نشان می دهد که اینجا نقطه ی پایان نگاه های نامحرمان است و در فراسوی این حجاب، جایی برای نفوذ نگاه ها و نیت های ناپاک نیست.
پی نوشت:
1.محمد بن علی صدوق، الخصال، ج1، ص148؛ علل الشرائع، ج2، ص347، موضوع56؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص251
2.ماکس لوشر، روانشناسی رنگ ها، مترجم ویدا ابی زاده، ص 97
3. همان
4.همان
منبع:
برگرفته از «مجله ی خانه خوبان» شماره 30
باز نشر فقط با ذکر منبع بلامانع است
عنوان : چی شد چادری شدم؟ ( ماجرای وبلاگی که کتاب شد )
تالیف: عالیا نراقی عراقی
ناشر: انتشارات نوای دانش
نوبت و سال چاپ :ششم 1392
توضیح مختصر:
خانم عالیه نراقی عراقی در وبلاگ خود فراخوانی دادن و از بانوان خواستن که خاطرات زیبای خودشان را از چادر و به خصوص لحظه ی انتخاب آن به عنوان پوشش را بنویسند و در صورت تمایل اجازه دهند آن را در وبلاگشان بازنشر دهند. به این ترتیب خاطرات بسیاری از بانوان سرزمینمان را جمع کرده و در کتابی با عنوان چی شد چادری شدم؟ منتشر کردن.
هشتاد و یکمین خاطره ای که در این وبلاگ و کتاب منتشر شده است :یک سوال و عیدی از حضرت زهرا
با سلام چادری شدن من هم مثل بقیه ماجرا دارد با اینکه خیلی دیر شد ولی آخرش شد .
23 سالم بود و همیشه به این فکر می کردم که وقتی رفتم مکه چادری بشم (الان 26 سالمه)
روز به روزم وضع تیپ و حجابم هم بدتر می شد، خواهر کوچکترم هم تقریباً تازه متحول شده بود و چادری شده بود و درس دانشگاهیش که تمام شد رفت حوزه علمیه
همیشه منو به زبون بی زبونی نصیحت می کرد تا اینکه یکروز حرف سر چادر شد و من گفتم دوست دارم هروقت مکه رفتم چادری بشم .
خواهرم حرفی زد که تنم رو لرزوند و استارتی شد برای چادری شدنم
خواهرم گفت: اگر فردا افتادی مردی چی؟ میخوای بخدا بگی می خواستم چادری بشم ولی فرصت نشد؟ پشیمون نمیشی؟؟
این حرف خیلی روم تاثیر گذاشت و بعد از مدتی ناخوداگاه خواستم چادر بپوشم و پوشیدم و اون شب بدون اینکه من بدونم شب تولد حضرت زهرا بود و جمکران بودیم و این یک عیدی بود که من از خانم گرفتم.
نفیسه ارسال با کامنت